آرشا من دواز ده ماهه شد
سلام گل پسرم. ماه دوازده ام با یک موضوع جالب و دردناک برای من شروع شد. خاله سمی از نگه داشتنن استعفا داد و من مجبور شدم روز 8 اردیبهشت تو رو بزارم مهد که اگر کسی ازم بپرسه بدترین روز زندگیت کی بود میگم 8 اردیبهشت 93. واقععا قلبم درد گرفت. وقتی اومدم دنبالت کلی گریه کرده بودی چشمات باز نمشد تا خونه اصلا به من نگاه نکردی. رسیدیم خونه کلی نازت رو کشیدم که با من آشتی کردی . البته فقط سه رو زگذاشتمت. روز سوم دیگه انجا شیر نخوردی . خاله سمی دوباره قبول کرد شما رو نگه داره که تا آخر ماه باز استعفا داد. قراره ففعلا پیش مامان متی بمونی . عزیزم دایی محمد رفتن حج عمره. برای شما دو دست لباس سوغاتی آوردن برای بابا یک شلوار برای من...
نویسنده :
مامان نی نی
12:01